نامه وریشه مرادی از داخل زندان؛ یا باید زندگی را نزیست و یا باید با معنا و متعالی زیست
ههنگاو؛ سهشنبه ۹ بهمن ۱۴۰۳
وریشه مرادی، فعال سیاسی و مدافع حقوق زنان که توسط دستگاه قضایی جمهوری اسلامی ایران به اعدام محکوم شده، طی نامهای از داخل زندان اوین تاکید کرده است که او و سایر زندانیان سیاسی زن محکوم به اعدام، به نمایندگی از تمامی اعضای جامعه چنین حکمی گرفتهاند. او یک سال و شش ماه اخیر را بازداشتگاههای امنیتی و زندان اوین سپری کرده است.
به گزارش ههنگاو، وریشه مرادی، زندانی سیاسی کُرد و اهل سنندج (سنه)، در نامهای که نسخهای از آن به دست ههنگاو رسیده، نوشته است که حمایتهای بینالمللی، مقاومت در داخل زندانها و همبستگی جامعه، "نمود مهمی از تداوم مبارزهی مدنی در برابر ظلم دستگاههای حکومتی در ایران" است.
در متن کامل نامه وریشه مرادی که در آبانماه امسال توسط شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی "ابولقاسم صلواتی" به اتهام "بغی" از طریق عضویت در حزب حیات آزاد کُردستان "پژاک" به اعدام محکوم شده، چنین آمده است:
یا باید زندگی را نزیست و یا باید با معنا و متعالی زیست
حکم اعدام برای من صادر گشته، برای «ما»! ما، یعنی بخشی از زنان مبارز زندانی! من و سایر دوستانم بهنمایندگی از یک جامعه حکم گرفتهایم. این درواقع خوابی است که برای تمامی جامعه دیدهاند. سرکوب (بخوانید اعدام) جامعه را در پیش گرفتهاند و صد البته که با مقاومت روبرو خواهند شد. حمایتهای داخلی و خارجی نیز جهت لغو حکم اعدامها توسعه یافته و این پشتگرمی بزرگی برای ماست. ما در داخل تسلیم تحمیلها و اتهامات بیبنیان دستگاههای امنیتی نشدیم و مقاومت کردیم. جامعه نیز از ما حمایت میکند و این همبستگی نمود مهمی از تداوم مبارزهی مدنی در برابر ظلم دستگاههای حکومتی در ایران است. اعتصاب اخیر مردم کردستان نیز نمود همین امر بود و جای قدردانی دارد.
در داخل زندان به دلیل اینکه مبارزه گرماگرم و در جبههی مستقیم مطرح است، به دلیل اینکه مسائل مبارزه به همگان ارتباط داشته و به سبب اینکه موضوع اول و درواقع موضوع و دستورکار اساسی و واقعی مبارزه است، سایرمسائل همچون تعلقهای ملی و سیاسی به درجهی دوم (و درواقع جایگاه واقعی خویش) میافتند. این مقاومتی واقعی است جهت تقابل با به حاشیه راندن مسائل اساسی زندانیان. در تقابل با بیحقوقی و پایمال کردن حقوق انسانی درزندانهای ایران مقاومتی بینظیر صورت گرفته وهماکنون نیز در حال انجام مقاومت مذکور هستیم. اینکه ما زنان اینمقاومت را برعهده گرفتهایم از طرفی به ظلم مضاعف نظام مردسالار و زنستیز کنونی برمیگردد و از طرفی به عزم جزم زنان جهت نیل به آزادی.
هر سهشنبه کارزار نه به اعدام در زندانهای مختلف ایران در جریان است، کُنشی متحدساز که جنبهی اساسی وانسانی ما را برجسته میسازد. یک خواست عمومی برای تاکید بر حق حیات و درخواست لغو حکم اعدام در ایران. «سهشنبههای نه به اعدام»، اتحاد انسانی است در برابر قتل دولتی که به هدف ایجاد رعب و وحشت در جامعه بکارگرفته میشود. ظلمی برآمده از نظامی لجام گسیخته که میرود تمامی جهان را به نابودی بکشاند و ماحصلش زوال انسانیت باشد. انسانی بودنی که واقعیت وجودی تمامی ماهاست، پس مبارزهی ما مبارزهای است بنام تمامی انسانیت، بنام تمامی جامعه و در حمایت از اجتماعی بودن. جایگاه ما به عنوان «زنان مبارز زندانی» به مبارزهمان این قدرت را میبخشد که مطالبات تمامی جامعه را بر زبان بیاوریم. در پیش گرفتن موضعی صحیح چنین توان و قدرتی رابه جویندگان حقیقت اجتماعی اعطا میكنى. این همان «حیات آزاد»ی است که باید بجای «حیات اشتباهآمیز» جایگزین شود و جایگزین كردهایم.
نظام مردسالار حاکم بر جهان، با تمامی ابعادش، نظامی است در تضاد با حقیقت وجود انسان و انسانیت و در کلدر چالش با حیات. ما به تفسیر مجدد این نظام دست زدهایم. خود را از قالبهای تفسیری جنسیتگرا و جنسیتپرست و طبقهپرست و اعتقادپرست رها کرده و نگاهمان به حقیقت واقعی آن است. این نظام چندینهزار سال است که با انحراف از مسیر بشریت بر ضد زنان (و با توجه به مترادف بودن زن و زندگی، درواقع بر ضد زندگی) شکل گرفته، سپس مردان را نیز به انقیاد درآورده و پس از آن طبیعت را نیز مورد حملات خویش قرار داد. هدف این نظام چیست: سود بیشینه! حرص و آز بیش از حد مادی جهت ارضای ذهنی تحریف شده! و چه باید کرد در مقابل آن؟ صد البته که باید مبارزه در پیش گرفت! این وجه و بُعد از مسئله محل افتراق است. کسانی جزئی از آن شده و در پی سهمخواهی از آن میگردند و توجیهاتی برایش میتراشند و آزادگان و آزادیخواهان نیز در تقابل با آن قرار میگیرند و در پی تصحیح مسیر برمیآیند. این آزادگان در طول تاریخ این را شایستهی بشر دیدهاند که در همخوانی با طبیعت – مادرزندگی کنند.
این اعتقاد خویش را در تطابق با شرایط زمانه و موضع قدرتی که با آن روبرو بودهاند تنظیم کرده و با عزم و اراده در پی مبارزه جهت نیل به این غایهی خویش برآمدهاند.
ما بخشی از این مسیر تاریخی هستیم. مبارزهمان تداوم همان مسیر است و یک هدف بیشتر ندارد: یک زندگی انسانی! حیاتی نیک، صحیح، زیبا و آزاد! اسلاف و پیشینان مابه هر کدام به وسع فکری خویش در پی تعریف مسئله و مبارزه جهت تصحیح آن برآمدهاند. گاه با یک باور داشت وگرایش به مصاف موضع قدرت و ظلم رفتهاند، گاه با توجیهی معرفتی، گاه به شیوهای ادبی، گاه با استدلالی طبقاتی. در این بین زنان همیشه حضور داشته و بخشی از ستمدیدگان بوده و همواره از آسیبدیدگان بودهاند، اما هیچگاه به موضوع بحث تبدیل نشدند. تنها در حاشیه و به عنوان بخشی از ظلم مطرح گشتند و نه آسیبدیدگان اصلی.
امروزه این امر را پشت سر نهادهایم. معتقدیم که اصلیترین چالش حیات کنونی، چالش جنسیتی است که با آنروبرو هستیم. تنها هنگامی که نابرابری جنسیتی برطرف شود، سایر چالشها شانس برطرف شدن خواهند داشت.
تمامی نظام معرفتی حاکم در تلاش است تا صورت مسئله را از راه بدر کرده و با این انحراف از حل واقعی مسئله طفره برود. اما این قرن، قرن زنان است و زنان قدرت فکری و عملی لازمه را جهت مبارزه و کسب حقوق خویش کسب کردهاند. پیشرفتهای تکنولوژیکی و علمی نیز در این راه یاریگر تمامی مبارزان و از جمله زنان هستند. زنان با بهرهگیری ازسطح علمی کسب شده، با ارادهای برآمده از رهایی از بردگی و نیاز به آزادی گامهای بلندی در مبارزهی مساواتطلبی برداشتهاند. از تلاش اندیشمندان و دانشمندان و ادیبان و هنرمندان زن گرفته تا زنانی که در مسیر زندگی معمولی درتلاش بودهاند حضوری انسانی داشته و به چشم کالا به آنان نگریسته نشود، جملگی اندوختهای از دستاوردهای زنانه را گرد آوردهاند که بنیان مستحکمی است برای نیل به آزادی.
زنان کُرد نیز در این بین از قافلهی پیکار عقب نمانده و با تکیه بر اندوختهی فرهنگی و اجتماعی قوی خویش هم دراین «زندگی- مبارزه» شرکت جسته و هم بر اندوختهی مبارزاتی و این همآوردخواهی افزودهاند. امروزه زنان کُرد به سمبل مبارزه و تلاش زنانه تبدیل گشتهاند. ۲۶ ماه ژانویه سالروز آزاد کردن شهر کوبانی از دست نیروهای داعش بود، امری که همگان آن را بعنوان «سرآغاز پایان داعش» قبول دارند. سرآغاز این تاریکی یعنی اولین پرتوهای نور وروشنایی. زنان کرد در مقابل چشم جهانیان فعالانه در این جنگ شرکت جسته و تمامی پارادایم مردسالار را به چالش کشیده و بسیار فراتر از آن رفته و در هیئت پیشاهنگان جنگ ظاهر گشتند.
آنان هم به مثابه نور و روشنایی در مقابل تاریکی و خفقان مبارزه کرده و هم صورت مسئلهی چالش قرن یعنی «چالش زنان» را با قدرتی باورنکردنی به نمایش گذاشتند. من شخصا در این دوره از جنگ کوبانی شرکت داشتم و جراحاتی برداشتم که تا امروز نیز درد گاه و بیگاهآن مرا میآزارد. دردی که لحظه به لحظه در خاطرم است که هزینهای که برای انسانیت پرداختهام. شاید هم وجدانم ازاین نظر اندکی راحت است که در مقابل انسانیت ادای دینی ولو اندک کردهام. من رفیق کسانی هستم که پس از عمریمبارزه و در لحظهی شهادت گفتند که «بر سر سنگ مزارم بنویسید که هنوز مدیون و مقروض خلق خویش بود که ازجهان رفت!» من و ما این فرهنگ را از آنان آموختیم که مبارزه در راه حقیقت و انسانیت دینی است که تکتک ما باید ادا کنیم، بدون هیچ نوع چشمداشتی! هرگاه که پیروزی در کوبانی جشن گرفته میشود، شوق و غرور ناشی از اینرویکرد باکرامتمان عزم مرا دوچندان میکند. اکنون یکی از جرمهایم آن است که در مقابل تاریکی ایستادگی کردهایم. رفیق کسانی بودهام که انسانیت را نجات دادهاند.
از همین گزارهی چالشآمیز پیداست که آنان که محاکمهام میکنند طبیعتا در کدام جبهه قرار میگیرند. این نظام مردسالار است که به هیچ وجه مقاومت زنان را قبول نمیکند، چه رسد به پیروزی آنان و سر دادن هلهلهی شادی در مقابل نیرویی تاریک و ضدبشری. ما قبل از همه متوجه خطری که متوجه بشر بود گشتیم و بدون تأمل در مقابلش ایستادیم و یک پیروزی بزرگ را برای انسانیت به ارمغان آوردیم. امروزه به اشکالی گوناگون سعی دارند تا این شکستشان را تلافی نمایند. این زمان را نیز بدان جهت انتخاب کردهاند که پایان صد سالهی برنامههایی است که برای منطقهی ما طراحی شده بودند.
ما زخمخوردگان از «سایکس- پیکو» هستیم، فرزندان خلقی که تا مغز استخوان ظلم «لوزان» را چشیده، از طنابهاآویزان گشته، با هرنوع اسلحهای کشته شده، مورد تعرض شیمیایی قرار گرفته، انفال گشته، ژنوساید را در هر بخش ازمیهن از هم گسیختهشان تجربه کرده و اکنون نیز با تلنباری از معضلات سیاسی و اجتماعی پا به قرن تکنولوژی وهوش مصنوعی گذاشتهایم. اما دیگر عزممان جزم است که در این سده نهتنها مانع از ژنوساید فیزیکی گردیم، بلکه«نسلکشی فرهنگی» را نیز تعریف کرده و با تمامی وجود در حال مبارزه با آن هستیم. «ژن، ژیان، آزادی» (زن، زندگی، آزادی) شعار ما و نمودی سمبلیک از پارادایم فکری ماست؛ پارادایمی که به روشنی به مسائل اساسی جهان و انسان امروزین میپردازد.
بنابراین خویش را در مرزهای ملیتی، جنسیتی و طبقاتی محدود نکرده وسعی دارد با دیدی فراخ و همهجانبه به مسائل بنگرد. مادام اکثر مسائل جهانی گشته، پس جهانی شدن مبارزه هم منطقیترین روش است. برخی از مسائل ما انسانها مشترک است، پس طبیعی است که مبارزهمان نیز بر پایه یپدیدههایی مشترک صورت گیرد. «ژن، ژیان، آزادی» بیانگر خواستهای مشترک اکثر مردمان کرهی زمین است: حیات یآزاد و دموکراتیک. این نیز راز پشتیبانی جهانی از زندانیان زن است. جهانی که شاهد مبارزهی ما برای ارزشهای جهانی است، از ما پشتیبانی میکند. ما نیز همچنان در این مسیر پیش میرویم.
اکنون منطقه در حال شکلگیری نوینی است. نیروهای بسیاری در حال طراحی نقشه سیاسی – اجتماعی منطقه هستند.
جای خالی ارادهی خلقها در این شکلگیری نوین بسیار دیده میشود. اکنون که نیروهای مردمی قدرت گرفته و قادر هستند که صاحب سخن باشند، باید بتوانیم این جبهه را تقویت کنیم. جبههی جامعه و مردم. منطقه درگیر رقابتو درگیریهای فراوانی است و در کنار آن رهیافتهای مهمی نیز مطرح هستند، بجاست که این مبارزه وجه چارهیابی مسائل جامعه را نیز دربربگیرد. مسئلهی ما مسئلهای شخصی نیست، زندانی گشتن و روبرو شدنمان با حکم اعدام درراه و مسیر مبارزه سیاسی- اجتماعی است، به تبع آن نیز در جهت چارهیابی مسائل سیاسی- اجتماعی اندیشه وعملکردمان در همان چارچوب است. ما زندگیمان را آنگونه معنا میبخشیم. از قالب فردی بیرون آمده و در جمع واجتماع حل شده و هدفی جمعی را دنبال میکنیم. «ملت دموکراتیک» تز و دکترینی است که تمامی این اهداف را درخویش میپروراند. در درون این راهحل اهداف تأمین کننده زندگی همهی خلقها و اقشار تأمین میشوند. راهحلی است که همه در آن سود برده و کسی از آن متضرر نمیشود. این طریقی است که میتوانیم از آن طریق زندگی را معنامند نماییم.
معتقدم که یا باید زندگی را نزیست و یا باید با معنا و متعالی زیست. طرحهای بسیاری در راه معنا بخشیدن به زندگی دچار حملات دشمنانه گشته و پیشاهنگان آن جان خویش را فدای اهداف خویش کردند، اما این ترسی در دلها ایجاد نکرد بلکه امید به تداوم مبارزه و زندگی را آفرید. من نیز در چنین مسیری قدم برداشتم و با وضعیت کنونی خویش روبروگشتم. هنگام بازجویی همان بازجوی فرزاد کمانگر در برابرم نشسته و گفت ۱۵ سال پیش فرزاد نیز همین جای تونشسته بود اما نتوانست کاری کند و مرگ را برای خودش آفرید گفتم اگر امروز من اینجا نشستهام، نتیجهی تلاش ومبارزهی فرزاد است.
فرزاد با مرگش راه «زیستن بامعنا» را برایمان ترسیم کرد، او دوباره به ما زندگی بخشید. اگر یک فرزاد را سر به دار کردید صدها تن دیگر راه او را در پیش گرفتند. زیرا فرزاد، شیرین، فرهاد، سوران و ما نیز ایمانداریم هر گام در راه آزادی میتواند یک آزمون باشد و ما با فدا کردن جانمان در راه آزادی از این آزمون سربلند بیرون میآییم. اکنون نیز بیشتر از فکر کردن به حکمم، به مبارزهمان میاندیشم، به خلقم، خلقها و روزهایی که در انتظارمنطقهی ماست. مبارزه مشغلهی اساسی ماست و حکم ما نیز بخشی از آن. پشتیبانی از ما و مخالفت با حکم مابخشی از پیکار ارزشمندی است که انسانیت در راه حیاتی انسانی انجام میدهد، حیاتی نیک، زیبا، صحیح و آزاد. دراین راه نیز سرلوحهی مبارزاتم این است: «میخواهم آن تقدیری را که همیشه در بازیهای تراژیک زندگی تکرار میشود به نفع آزادی بر هم زنم. در این بازی که عنوانش حقیقت است و تنها از طریق مبارزه به انجام میرسد اینبار تقدیرشکست خواهد خورد.»
ژن ژیان آزادی
مقاومت زندگی ست
زندانی محکوم به اعدام- وریشه مرادی
بند زنان اوین
۹ بهمن ۱۴۰۳
۲۸ ژانویه ۲۰۲۵