رنجنامه زندانی سیاسی کُرد کمال شریفی که به اتهام محاربه ۱۳ سال بدون یک روز مرخصی در بدترین شرایط روحی و جسمانی در حبس بسر میبرد
ههنگاو: کمال شریفی زندانی سیاسی کُرد که هماکنون در حال سپری کردن سیزدهمین سال از دوران محکومیت ۳۰ ساله خود در زندان مرکزی میناب میباشد، کماکان از داشن حق مرخصی محروم است.
کمال شریفی روزنامهنگار و زندانی سیاسی اهل شهرستان سقز در حالی سیزدهمین سال حبس خود بدون حتی یک روز مرخصی را سپری میکند که طی این مدت دوبار دچار سکته مغزی و سکته قلبی شده و در وضعیت روحی نامناسبی به سر می برد.
رنجنامه این زندانی سیاسی طی روزهای گذشته به دست سازمان حقوق بشری ههنگاو رسیده و برای اولین بار توسط ههنگاو منتشر میشود که متن کامل آن در پی میآید؛
بنام عشق و آزادی
شما هنوز اینجا هستید؟ این جملەای است کە بیش از صد بار از زبان کسانی کە از زندان آزاد شدەاند و دوبارە بە زندان افتادەاند، با تعجب زیاد از من پرسیدەاند.
هستند کسانی کە در این مدت قریب بە ١٣ سال بیش از چهار الی پنج بار از زندان آزاد شدەاند و دوبارە با ارتکاب بە جرمی دیگر دوبارە بە زندان افتادەاند. هستند کسانی کە بیش از چهار الی پنج مرتبە از دیوار مردم بالا رفتەاند، زورگیری، درگیری، تجاوز بە عنف و آدم ربایی داشتەاند، با چند کیلو و چند صد تن تریاک، حشیش، شیشە و مرفین دستگیر شدەاند و پس از آزادی دوبارە با جرم و اتهامی دیگر بە زندان برگشتەاند و وقتی من را میبینند، میپرسند تو هنوز اینجا هستی؟ هنوز مرخصی نرفتی؟
هستند کسانی کە دیە و رضایت شاکیهای قبلی را اخذ نکردەاند ولی در پی اخذ رضایت و پرداخت دیە و تعامل با شاکی جدید هستند ولی من هنوز اینجا هستم. نزدیک بە ١٣ سال است کە در این زندان هستم با محکومیتی ٣٠ سالە با سلب مرخصی و سلب مزایای زندان. بدون حق مراودە، مکاتبە و معاشرت با دیگران. من ١٣ سال است کە در اینجا هستم بە اتهام محاربە ، بە اتهام جنگ با خدا و رسولش.
ولی آن کسی کە بزرگترین لابراتوار تولید شیشە در هرمزگان را داشت با حکمی ٤٠ سالە ، تنها با تحمل دو سال مشمول مرخصی و راە باز شد و بە کار قبلی خویش برگشت. آن محکومی کە با چهار تن و ٣٦٥ کیلو تریاک دستگیر شد مشمول رافت اسلامی شد و پس از سە سال تحمل حبس اکنون در کنار خانوادەاش زندگی میکند. صدها نمونە از این رافت اسلامی مشمول حال بزرگترین قاچاقچیان و تولید کنندگان مخدرات و نشئەجات شدە است ولی جالب است کە آنها هیچکدام بلوچ هم نبودەاند. در حالی کە قریب بە تمام اعدامیها مواد مخدر هرمزگان، سیستان و بلوچستان و کرمان بلوچ بودەاند. اکثر حبس سنگینهای مواد مخدر اینجا هم بلوچ هستند و جالبتر آنکە در این مدت من هیچ پرسنل، کادر، افسر ، مراقب وحتی سرباز سادە ندیدم کە بلوچ باشد.
١٣ سال است کە بیش از ٢٠ مرتبە درخواست کتبی جهت مرخصی بە دادستان، رئیس دادگستری و مسئولین قضایی استانهای هرمزگان و کُردستان دادەام، ولی بعد از پاسکاری زیاد بی نتیجە و بی جواب ماندە است. بعد از اینکە سکتە مغزی دچار شدم و هنوز هم آثار آن در صورت من نمایان است، اینبار در ١٢ اسفند دچار سکتە قلبی شدم کە پس عمل آنژیوپلاستی دوبارە بە همان بند و همان اتاق قبلی برگشتم. ١٣ سال است با بیماری گوارشی و غذای بی کیفیت زندان و زندگی با معتادان و کنار آمدن با بوی دود تریاک و بنگ کنار آمدەام.
گذشتە از ١٣ سال حبس، تبعید ، بی ملاقاتی، سکتە مغزی و قلبی، هم اتاق شدن با اشخاصی با جرایم عادی، فشارهای روحی و روانی کنار آمدن با برخی دیگر مشکلات بسیار طاقت فرسا و سخت شدە است. کنار آمدن با محاربە، کنار آمدن با جنگ با خدا و رسولش، همین کلمە در دادنامە کافی است زندانی را تا ابد در زندان نگە دارد یا اعدام و نفی بلاد گردد.
درج کلمە محاربە در دادنامە یعنی سلب مرخصی و امتیازاتی کە از طرف زندان بە زندانی دادە میشود. اگر آن زندانی کُرد یا بلوچ باشد اشد محاربە است. هر عفو مناسبتی و موردی کە ابلاغ میشود برخی از زندانیان از عفو و بخشش بی بهرە هستند. در هر صورت محارب جزو اولین کسانی است کە هر نوع عفو و بخشش مناسبتی، مورد و غیرە... کنار گذآشتە میشوند.
عدم تعریف جرم و اتهام سیاسی یکی از مشکلات عظیم کسانی است کە بە این اتهام در زندان هستند. تفکیک زندانیان بە امنیتی و سیاسی حربەای است در دست قوەی قضائیە و قاضی کە بتواند طبق سلیقەی شخصی خودشان و نهادهای امنیتی، یک اتهام سیاسی را امنیتی کردە و طبق دستورات قرآن انگ محارب، محاربە و اشرار را در پروندە درج کنند. زندانی امنیتی یعنی محارب و بە اشرار دانستن تمامی مبارزان کُرد، بلوچ و عرب یعنی بە بیراهە کشاندن خواست و آرزوی آزادیخواهی در ایران. یعنی اینکە قاضی راحت بتواند خودکار بیک، کیس کامپیوتر و موبایل را تبدیل بە کلاشینکوف، بمب و نارنجک کند. یعنی تبدیل درخواست آزادیخواهی بە براندازی و آشوبگری. ١٣ سال است کە بدون کوچکترین تغییری در پروندە با کوهی از مشکلات جسمی، روحی و شخصی بە امید آزادی و برگشتن بە وطن چشم بە قفل درهای زندان دوختەام.
کمال شریفی
اول فروردین ١٤٠٠