روایتی از برخورد حراست با دانشجویان زن در تهران

۴ اردیبهشت ۱۴۰۳، ۲۱:۱۴


هه‌نگاو؛ سه‌شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳

با تیپی که کاملاً ساده و بر طبق آئین دانشگاه بود به دانشگاه رفتم. طبق آئین که می‌گوئیم یعنی که مثلاً شال سرم نبود، با وجود اینکه در دانشگاه ما بسیار روزمره است که دانشجویان شال سرشان کنند. تنها موردی که بود، شلوار من بود که وقتی راه می‌رفتم پاچه‌اش تا حدی بالا می‌رفت، مامور حراست به همه داشنجویان گیر می‌داد. ولی معمولاً اجازه می‌داد دانشجویان وارد شوند. 

من را نگه داشت و گفت پس دیگر می‌خواهید لخت وارد شوید. در صورتی که اصلاً شلوار من آنقدر هم کوتاه نبود و وقتی جوراب را بالا کشیدم مچ پای مرا می‌پوشاند. در هر صورت از ورود من به دانشگاه جلوگیری شد. من امکان تعویض شلوار نداشتم و فقط می‌خواستم وارد دانشگاه بشم.

 به یکی از اعضای خانواده‌ام تماس گرفتم که بهم کمک کنند تا لباسم را عوض کنم، چون اجازه ورود من به دانشگاه داده نمی‌شد. به یکی از استادان هم زنگ زدم و سعی کردم وارد دانشگاه شوم. من گفتم که به حساب استاد دانشگاه وارد شوم، ولی آنجا در حراست حبس شدم، مامور حراست دایم سرش را می‌آورد داخل اتاق حراست و به من حمله می‌کرد. دوباره تلاش کردم با استادم تماس بگیرم. من واقعا ترسیده بودم، با خانواده‌ام تماس گرفتم. در نهایت من بیرون آمدم از آن شرایط و سعی کردم اطلاع رسانی کنم.

بعد از اطلاع رسانی هم دوباره به شدت تحت فشار قرار گرفتم. بعدها برای من روشن شد که کاملاً رفت و آمد من تحت نظر بوده، با اسنادی که جلوی من می‌گذاشتند تهدیدم کردند و گفتند که باید روند اطلاع رسانی را قطع کنم. امری که موجب شد من از شبکه‌ اجتماعی و اطلاع رسانی‌ام فاصله بگیرم و اخبار مربوط به خودم را انکار کنم.


هه‌نگاو روایت‌های و گزارش‌های شما از گشت ارشاد را منتشر می‌کند.


فروردین ۱۴۰۳
 


بیشتر بخوانید در همین زمینه